تکه شعری از سهراب

تکه ای کوتاه از اشعار فروغ فرخزاد

شعری از محمد مختاری

"بی خوابی"

چه فرق می کرد زندانی در چشم انداز باشد

شعر کوتاهی از نصرت رحمانی

ای دوست

این روزها

با هرکه دوست می شوم

احساس می کنم

آنقدر دوست بوده ایم که دیگر

وقت خیانت است.

«نصرت رحمانی»

چارپاره ی زیبا از نادر نادرپور

شعری زیبا از حسین منزوی

خیال خام پلنگ من

شعر عاشقانه زیبا

آیدا و شاملو

مراتوبی سببی نیستی.

به راستی صلت کدام قصیده ای ای غزل؟

ستاره باران جواب کدام سلامی

به آفتاب

از دریچه تاریک؟

کلام از نگاه تو شکل می بندد.

خوشا نظر بازیا که تو آغاز می کنی!

***

پس پشت مردمکانت

فریاد کدام زندانی است

که آزادی رابه لبان بر آماسیده

گل سرخی پرتاب می کند؟

-ورنهاین ستاره بازی

حاشا

چیزی بدهکار آفتاب نیست.

نگاه از صدای تو ایمن می شود.

چه مؤمنانه نام مرا آواز می کنی!

***

و دلت کبوتر آشتی ست،

در خون تپیده به بام تلخ.

با این همه

چه بالا

چه بلند

پرواز می کنی

به نو کردن ماه بر بام شدم ....

محاق

به

نو کردن ماه

بر بام شدم

با عقیق و سبزه و اینه.

داسی سرد بر آسمان گذشت

که پرواز کبوتر ممنوع است.

صنوبرها به نجوا چیزی گفتند

و گزمگان به هیاهو

شمشیر در پرندگان نهادند.

ماه

بر نیامد

میخواهم خواب اقاقیاها را بمیرم