تکه شعری از سهراب
شنبه, ۱۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۵۱ ب.ظ
چه هوایی ،
چه طلوعی ،
جانم ....
باید امروز حواسم باشد
که اگر قاصدکی را دیدم ،
آرزوهایم را بدهم تا برساند به خدا
،به خدایی که خودم میدانم ،
نه خدایی که برایم از خشم ،
نه خدایی که برایم از قهر،
نه خدایی که برایم ز غضب ساخته اند
.....به خدایی که خودم میدانم ،
به خدایی که دلش پروانه است ،
و به مرغان مهاجر هر سال راه را میگوید،
و به باران گفته است باغها تشنه شدند ،
و حواسش حتی
به دل نازک شب بو هم هست،
که مبادا که ترک بردارد
،به خدایی که خودم میدانم
چه خدایی
جانم...
سهراب سپهری